محل تبلیغات شما
سلام دوزتان^_^

خب این خبر خوب رو در قالب خاطره می گم:

دیروز ساعت تقریبا یازده اینا با دوستام(محدثه و بهاره) توی اتاقم نشسته بودیم

و از هر دری حرف می زدیم که ناگهان آبجی پریسا در اتاقمو باز کرد و بدون 

هیچ مقدمه ای گفت: افق من باردارم:/

منم چند ثانیه تو شوک بودم ولی بعد به خودم اومدم،جیغی کشیدم و پریدم بغلش

هی ماچش می کردم و قربون صدقش می رفتم اونم هی سعی می کرد

منو از خودش جدا کنه:/

(آخر کار به نیشگون و کتک کاری رسید)

بعد از رفتن آبجی پریسا بدون توجه به محدثه و بهاره شروع کردم به بشکن زدن

و رقصیدن و هی می خوندم:

(آخ جون،آخ جون،مامان جون  مامان جون  چایی رو بریز تو فنجون

قندو بریز تو قندون   یه پک بزن به قلیون  ناهار بپز بادمجون

با یه کمی فسنجون   زود باش بده نمکدون  بابارو ببر تو ایوون

می خوام برم تو میدون   با)

به اینجا که رسیدم یهو بهاره یه پس گردنی بهم زد و گفت:

همینم کم مونده که تو دیوونه بشی:/

تا آخر شب آهنگ می خوندم و می رقصیدم 

جوری که پریسا و مامانم از خنده اشک می ریختن

و حالا تبریک به خودم که برای چهارمین بار خاله شدم:)

و یه تبریک ویژه به عشق خاله افق.آرمین کوچولو که قراره به زودی

داداش بشه:)


"قدرت سایه ها" قسمت اول فصل یک...

یه خبر خوب^_^ (البته برای خودم:/)

انیمه های مورد علاقه^_____^

تو ,یه ,بهاره ,پریسا ,  ,آخر ,آبجی پریسا ,محدثه و ,و بهاره ,می خوندم ,بریز تو

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Brandon's site ارز دیجیتال رایگان هخامنش کرمان املاک سهیلی ثبت شرکت - ثبت برند - ثبت فوری شرکت lebdogili Christy's blog udodtaifapw stafrebema انتظار رهایی قزوین